به گزارش مبشرین به نقل از ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین امرالله شجاعیراد، پژوهشگر و استاد حوزه، یادداشتی را با عنوان «مرجع بیدار و مبارز، سیدمحمد مجاهد» در اختیار ایکنای خوزستان قرار داده است که علاوه بر معرفی آثار و شاگردان مرحوم مجاهد، فعالیتهای فرهنگی، علمی و سیاسی این مرجع دینی را مرور و به نقش تأثیرگذار وی در بسیج مردمی علیه اشغالگران روس اشاره کرده است.
۱۳ جمادیالثانی، دویست و یکمین سالگرد درگذشت مرجع عظیمالشأن و مجاهد بزرگ شیعه مرحوم سیدمحمد مجاهد است. در این مجال به منظور پاسداشت مقام این مرجعیت دینی به بررسی زندگی و فعالیتهای سیاسی و علمی و فرهنگی ایشان میپردازیم.
قرن سیزدهم هجری یکی از تأثیرگذارترین قرون در تاریخ اسلام است، قرنی است که مملو است از جنگها و حوادث تأثربرانگیز و ظهور فرقههای نوظهور و درگیریهای فرقهای که سرنوشت ملتها را تغییر داده است.
یکی از علمای برجسته این قرن که روش سیاسی و منش فرهنگی وی تأثیر زیادی در جهان تشیع داشت، حضرت آیتالله العظمی سید محمد طباطبائی معروف به سیدمجاهد (۱۱۸۰ – ۱۲۴۲ ق) است. وی فرزند مرجع و مدرس بزرگ شیعی سیدعلی طباطبائی معروف به «صاحب ریاض» و نواده مؤسس و مجدد مکتب اصولی شیعه یعنی وحید بهبهانی است که باید دامادی سیدبحرالعلوم را به این افتخارات اضافه کرد. این قائد عظیمالشأن چه قبل از مرجعیت عامه و چه قبل از آن حضور پر رنگی در صحنه فرهنگی و سیاسی آن روزگار داشت و به عنوان تکیهگاه محکمی برای مردم ستمدیده و رنج کشیده محسوب میشد.
دو حوزه دیرین کربلا و اصفهان محل اجتماع بسیاری از علمای شیعه بودهاند. سیدمحمد مجاهد با حضور فعال در این دو حوزه اثرگذار توانست جمع بسیاری از فقها و اصولیین شیعه را پرورش دهد که هر یک منشأ اثر در مناطق مختلف در ایران و هند و عراق و دیگر بلاد شدند. تاکنون ۷۵ تن از شاگردان کربلایی و اصفهانی سیدمحمد مجاهد شناسایی شدهاند.(رجوع شود به کتاب «تلامذه السید المجاهد»). شاگردانی مانند شیخ اعظم انصاری و صاحب ضوابط که بعدها خود زمام مرجعیت شیعه را عهدهدار شدند.
این شخصیت بزرگ علمی و سیاسی را بیشتر به خاطر رهبری دینی ایرانیان در جنگ دوم ایران و روس تزاری میشناسیم، در حالیکه سیدمجاهد را میبایست یکی از پرنویسترین نویسندگان جهان اسلام دانست. شاگردش سیدمحمدشفیع بروجردی مینویسد که از او شنیدم که تالیفات من افزون بر ۷۰۰۰۰۰ بیت است.
شاگرد دیگر ایشان علامه ملامحمد صالح برغانی میفرمود: «در میان متأخرین کسی از استادم آقا سیدمحمد زیادتر تألیف نکرده و او در شبانه روز شش تألیف داشت»(قصص العلماء، ص۱۲۷).
کتابهای وی در علم اصول عبارتند از:
۱- مفاتيح الاصول ۲– الوسائل ۳- رسائل حجيّة الظنّ.
کتابهای وی در علم فقه:
۴- المناهل ۵- كتاب المصابيح في شرح المفاتيح ۶- كتاب إصلاح العمل في العبادات که برای مقلدین خود به نگارش درآورده است ۷- جامع العبائر في الفقه.
و نوشتجات وی در علوم دیگر عبارتند از:
۸- كتاب الاغلاط المشهورة که کتابی ابتکاری در موضوع خود است. ۹- المصباح الباهر في رد الپادي و إثبات نبوة نبينا الطاهر، مباحثی کلامی در رد کشیش مسیحی که میبایست در اصفهان به نگارش درآمده باشد. ۱۰- عمدة المقال في تحقيق أحوال الرجال که در آن به بررسی احوال بیش از ۹۰ راوی و محدث پرداخته است. البته این نکته قابل توجه است که شاگردان وی نیز براساس آرا و نظرات یا به فرمان وی کتابهایی را به نگارش در آوردهاند. (رجوع شود به مقاله «السید المجاهد و تعامله مع تلامیذه»).
وی در ۱۳ جمادی الثانی ۱۲۴۲ ق. در شهر قزوین در اثر بیماری، در اوج مظلومیت و اندوه چشم از جهان فرو بست. بعد از فوت نابهنگام سیدمحمد مجاهد، تشییع جنازه بزرگی در قزوین برگزار شد. حرکت دستجات بزرگ تشییعکننده از قزوین به سمت کربلا و حضور علما و مردم در این انتقال نشان از نقش بیبدیل مرجعیت دینی و پیوند ناگسستنی آنان با مردم دارد. پیکر مطهر این عالم عظیمالشأن به کربلا انتقال داده شد و در بینالحرمین به خاک سپرده شد.
۱- حمایت از نهاد مرجعیت و تقویت حوزههای شیعی
الف: حمایت از ملا محمدتقی برغانی قزوینی معروف به شهید ثالث و حوزه علمیه قزوین
ب: حمایت از میرزا ابوالقاسم قمی و حوزه علمیه قم
ج: حمایت از حجتالاسلام سیدمحمدباقر شفتی و حوزه علمیه اصفهان
۲- هجرت به اصفهان و تقویت حوزه علمیه اصفهان
۳- تولید علم و نگارش کتابهای زیادی در علم فقه و اصول فقه و کلام
۴- تربیت شاگردان بسیار در دو حوزه کربلا و اصفهان
۵- کشف استعداد شگرف شیخ انصاری توسط سید و حمایت مادی و معنوی از او
۶-حمایت از سیدابراهیم قزوینی صاحب ضوابط که بعدها به مرجعیت عامه رسید
۷- امر به تالیف فقه توسط شاگردانی همچون سید ابوجعفر تنکابنی
۸-صدور اجازات اجتهادی و روایی به منظور تایید علمای اعلام در بلاد مختلفه ( رجوع شود به مقاله «اجازات السید المجاهد»).
۹- تالیف کتابی جذاب به منظور پیراستن عقاید دینی از مطالب سست و ساختگی به نام «الاغلاط المشهوره».
۱- مبارزه با فرقههای مختلف و نوظهور
الف: مبارزه با فرقه نوظهور شیخیه:
علما و مراجع شیعه در طول تاریخ همواره پاسدار عقاید شیعی مردم بودهاند و تمام عمر شریفشان را در مسیر جلوگیری از انحراف در مبانی فکری اسلام و خاصه مذهب تشیع سپری کردهاند. به همین جهت به محض شروع فتنه شیخیه در نیمه اول قرن سیزدهم و شروع فعالیتهای تبلیغاتی آنان علما و مراجع تقلید نسبت به عقاید شیخ احمد احسایی و پیروانش مواضع تندی ابراز کردهاند که نشان از عمق انحرافات این مکتب داشت.
سیدمحمد مجاهد که مرجعیت عمومی بعد از مرگ پدرش پیدا کرد جزء اولین کسانی بود که به همراه سایر مراجع با شناخت عمق انحرافات فرقه شیخیه به شدت در مقابل آن ایستاده است.
ب: مبارزه با اخباریها
اخباریها تا قبل از ظهور مرحوم علامه وحید بهبهانی، جد مادری سیدمجاهد فعالیت گستردهای داشتند و با گسترش اندیشه مکتب اصولی وحید بهبهانی توسط شاگردان مبارزه فکری بین این دو اندیشه قوت گرفت. قرن سیزده هجری پر است از گزارشات، مناظرات و تعارضات فکری این دو اندیشه.(برای آشنایی بیشتر رجوع شود به کتاب «مفاخر اسلام» از استاد علی دوانی، ص ۹۶ تا ۱۲۲).
یکی از شاگردان سید محمد مجاهد به نام سیداحمدعلی حسینی محمدآبادی، مجموعه سؤالاتی را به صورت استفتاء به زبان فارسی درباره اخباریها و اندیشههای آنان، از استادش پرسیده است که به نام «الرد علی الاخباریه» نامیده شده است. وی مجموعه این پرسش و پاسخها را در سال ۱۲۵۵ قمری جمعآوری کرده است. نسخه خطی این اثر در کتابخانه آیتالله مرعشی موجود است(الذريعة ۱۰/ ۱۸۲). البته سيدمحمد مجاهد همچون دیگر فقهای مکتب وحید بهبهانی در کتب اصولی خود نیز به نقد و بررسی آرا اخباریها پرداخته است.
ج: مبارزه با صوفیها
یکی از فرقههایی که در قرن سیزدهم هجری فعالیتهای گستردهای داشت فرقه صوفیه است. دایی دانشمند سیدمجاهد یعنی آقا محمدعلی فرزند وحید بهبهانی مبارزه گستردهای با آنان به صورت نگارش کتاب و اقدام سخت علیه آنان، انجام داد. یکی از شاگردان سیدمجاهد به نام ملاحسن بن محمدعلی یزدی (ح ۱۲۴۲ ق) کتابی را به نام «الرد علی الصوفیه» در رد صوفیان و مدعیان عرفان، به زبان عربی در کربلا به سال ۱۲۳۶ ق نگاشته است و کتاب را به استادش سیدمجاهد تقدیم کرده است.
۲- صدور فتوا در جنگ اول ایران و روس
دوره اول جنگهای ایران و روس از سال ۱۲۱۸ قمری آغاز شد و در سال ۱۲۲۸ قریب به ده سال جنگ با امضای عهدنامه ذلت بار گلستان پایان پذیرفت.
وی بههمراه پدر بزرگوار خود مرحوم سیدعلی صاحب ریاض و شیخ جعفر کاشف الغطاء و ملا احمد نراقی و میرزای قمی فتوا به جهاد علیه اشغالگران روسی داد و حمایت خود را از دولت ایران در این جنگ اعلام داشتند. گرچه دولت ایران به دلایلی چون بیکفایتی سیاستمداران و فرماندهان نظامی از این فرصت عالی نتوانستند به خوبی استفاده کنند.
۳- صدور فتوا و حضور و رهبری جهاد در جنگ دوم ایران و روس
دوره دوم جنگهای ایران و روس از سال ۱۲۴۱ قمری شروع شد و در سال ۱۲۴۳ قمری مطابق با ۱۸۲۶ میلادی با اشغال منطقه «گوگچای» توسط قوای نظامی روس تزاری و پس از قریب به سه سال جنگ با انعقاد معاهده ننگین ترکمانچای خاتمه یافت. در آن زمان روسیه به ایران هجوم آورد و آذربایجان را اشغال کرد و اراضی اسلامی را مورد تعرض قرار داد، در این هنگام سیدمجاهد فتوای جهاد داد. این واقعه در زمان فتحعلی شاه قاجار رخ داد. فرزندش عباس میرزا ولیعهد و فرمانده قشون بود که در مواجهه با قوای روسی شکست خورده و عقبنشینی کرد و ملزم به پرداخت غرامت شد.
مرحوم سیدمحمد مجاهد که مرجع تقلید شیعیان بود در کربلا فتوای جهاد داد و خودش شخصا در جبهه و جنگ شرکت کرد و همین که خبرش به مردم رسید که خود مرجع تقلید جهت شرکت در جبهه جنگ رهسپار شده است، هزاران نفر از سراسر ایران از جمله ملا احمد نراقی که خود مرجع تقلید صاحب نفوذی بود، از کاشان به سمت جبهه سرازیر شدند، همچنین دهها نفر از علمای بزرگ در جبهه شرکت کردند و صدها هزارنفر، فتوای مراجع را لبیک گفتند و یک لشکر مردمی عجیبی به راه افتاد، وقتی که مرحوم سیدمحمد مجاهد وارد مدرسه قزوین شد، مردم آنقدر برای استقبال سیدمجاهد مشتاقانه آمدند و شلوغ کرده بودند که برای تیمن و تبرک به آب وضویش با همدیگر به مشاجره و دعوا میپرداختند.
در نتیجه به برکت حضور سیدمحمد مجاهد و علمای دیگر و مردمی که بسیج شده بودند، دشمن را تا خود مرزها عقب راندند، البته پس از آن، هنوز هم خطر احساس میشد، اما سلطان قاجار و ولیعهد و قشون، سهلانگارانه پنداشتند که خطر رفع شده است بنابراین سراغ شکار و لهو و لعب رفتند. از طرفی مردم در صحنه حاضر بودند، لکن فرماندهی و آلات جنگی و تجهیزات به دست حکومت بود و علما تنها از جهت تأثیر معنوی در بین مردم، حاضر شده بودند، ولی فرماندهی جنگ به دست علما و یا در قبضه افراد مورد تأیید علما هم نبود، بلکه در دستان لشکریانی بود که زیر نظر ولیعهد کار میکردند، در نتیجه دشمن از این فرصت سوءاستفاده کرد و دوباره حملهور شد و کسی که بتواند در مقابلشان قد علم کند یافت نشد. مردم هم که نه آموزش نظامی دیده بودند و نه میدانستند چگونه باید دفاع کنند، تعداد بسیار زیادی شهید دادند و بقیه هم عقبنشینی کردند، در نتیجه دشمنان دوباره آذربایجان را که در حال حاضر به عنوان یک کشور مستقل شناخته میشود تصرف کردند.
در این میان دولتیها هم برای اینکه خودشان را تبرئه کنند، تبلیغات سوئی علیه علما راه انداختند و چنین تبلیغ کردند که حضور علما مانند سیدمجاهد باعث شکست در مقابل دشمن شده است و منجر به عقبنشینی شده است. از عبرتهای روزگار این بود که سیدمحمد مجاهد موقع برگشت در همان مدرسه قزوین مستقر شد و وضو گرفت و به جای اینکه مردم بیایند و تبرک کنند، در عوض به صورتش آب دهان انداختند.
نکته مثبت و مهم و اساسی در این جنگ شناخت و بروز ظرفیت بزرگ رهبری دینی و ولایت فقیه در امر بسیج و هدایت مردم بوده است که با مخالفت سران قاجاری ناکام ماند، اما نشان داد که اگر رهبری و فرماندهی سیاسی و نظامی در دست فقیه باشد چه انرژی متراکمی آزاد میشود و چه برکات فراوانی دارد. به هرحال این نخستین تجربه عملی حرکت جهادی به رهبری فقهای شیعه در قرون اخیر بوده است و نقطه عطفی در این سرزمین به شمار آمده است. در بررسیهای تاریخی تا قبل از این حضور علما، نمونه دیگری از چنین حرکتی با چنین گستردگی همگانی سراغ نداریم.
بیتردید سایر حرکتهای جهادی در سالهای بعد چون صدور فتوا علیه انگلیس به خاطر اشغال بندر بوشهر در سال ۱۲۷۲ قمری و همچنین مقابله مردم عراق با قوای انگلیسی در ثورةالعشرین در سال ۱۹۲۰ میلادی و دیگر قیامها تا ظهور انقلاب اسلامی در ایران متاثر از این حرکت جهادی بوده است.
میشود این نکته ظریف را بیان کرد که در واقع انقلاب اسلامی ایران تکمیلکننده حلقه مفقوده قیام جهادی مردم و علما به رهبری سیدمجاهد بوده است و توانسته است آرزوی بزرگ علمای دین را که به دلیل وجود حاکمان وابسته وضعیف به تحقق نرسیده بود به منصه ظهور برساند.
یکی از عبرتهای مهم این جنگ آن است که اگر فقیه بخواهد در امور سیاسی و جهادی ورود کند، باید حتما مبسوطالید باشد و فرماندهی حرکت اجتماعی را به دست بگیرد، اما اگر قرار باشد فقط به صورت تشریفاتی و معنوی حضور پیدا کند، نتیجهاش همان میشود که در تاریخ و در دو حادثه جنگهای اول و دوم ایران و روس و سایر حوادث میبینیم.
مروری بر حوادث انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و دفاع جانانه مردم ایران در برابر ارتش تا دندان مسلح رژیم بعث که مورد حمایت جهان شرق و غرب بود، به خوبی ضعف تحلیل بعض از تحلیلگران و تراجم نویسان خودی و غیر خودی را بر ملا میسازد چراکه ملت ایران توانست با کمترین امکانات و با توکل به خدا و خودباوری و هدایت و رهبری مرجعیت شیعه و یاری جوانان پاکباخته، هم به تجاوزات رژیم وحشی بعث که قدرتش از روسیه تزاری آن زمان به مراتب بیشتر بود، جواب دهند و هم نگذارند وجبی از خاک ایران به دست متجاوزان بیفتد و بدون امضای هیچگونه پیماننامه ننگین موجب بازدارندگی کشور در بخش دفاعی شدند.
البته تعامل علما با حکومتها به دلیل مبسوطالید نبودن آنها همیشه با دردسرهایی همراه بوده که دو جنگ ایران و روس نمونه بارز آن است و به همین دلیل بعضی از علما سیاست کنارهگیری از حکومتها و درباریان را در حوادث پیش گرفتهاند و بیاعتمادی به آنان را جز روشهای سیاسی خود قرار دادهاند.
در جنگ دوم ایران و روس مرجعیت دینی به رهبری سید محمد مجاهد فقط به صدور فتوا اکتفا نکرد، بلکه خود با همه امکانات و تواناییها در جنگ شرکت کرد و پای کار آمد و مردم را تشویق به حضور در جهاد کرد، کاری که فقط توسط مرجعیت دینی قابل انجام بود. این مسئله میتواند نشان از آگاهی آنان به ضعف و ناکارآمدی دولت قاجاری در بسیج عمومی مردم باشد، لذا خود به صورت عملی وارد شده و به بسیج مردم برای حضور در جهاد پرداختند و در این بخش به خوبی به وظیفه خود عمل کردند.
تعداد علمای شرکتکننده در جهاد تا پانصد نفر هم گزارش شده است.(بیان المفاخر، ج ۱، ص ۹).
در بررسی و جستجوی در منابع مختلف تاریخی و تراجم نگاری به اسامی حدود چهل تن از مشاهیر علمای مجاهد شرکتکننده در جهاد دست یافتهایم که از مراجع و مجتهدین و خطبا و وعاظ و محصلین و طلاب علوم دینی از حوزههای مختلف کشور چون کربلا و کرمانشاه و کاشان و قزوین تشکیل میشود. آنان نقش پر رنگی در این صحنه جهادی ایفا کردند و به موعظه و تشویق مردم به حضور در میدان نبرد و دفاع از کیان اسلام و مسلمین پرداختند.
تفصیل احوالات و آثار و نقش آنان در مقاله «العلماء المجاهدون المرافقون السید المجاهد فی حرب ایران و الروس سنه ۱۲۴۱ قمری» آورده شده است.
علما در این مسیر سختیهای فراوانی را تحمل کردند. سختیهایی چون دوری از بلاد و ترک مشاغل خود و مهاجرت از کربلا و دیگر بلاد به تهران و قزوین و تبریز و اردبیل و شرکت عملی در جنگ و اتاق جنگ و تحمل طعنههای مردم جاهل و وابستگان سیاسی مزدور و در نهایت شهادت تعدادی از علما. آنان میتوانستند فقط به صدور فتوا اکتفا کنند و خود را از آماج تیرها و تبلیغات زهرآگین مخالفان بر حذر دارند و کنج عزلت اختیار کنند اما مصیبت وارده آنقدر بزرگ بود که نمیبایست به صدور فتوا اکتفا میکردند.
جداشدن بخشهای بزرگی از سرزمین مادری که اکنون شامل کشورهای آذربایجان و گرجستان و ارمنستان و بخشهایی از کشور ترکیه میشود حادثه و مصیبت بزرگی بود که مسئولیتشان را دو چندان میکرد. آنان همه این سختیها را به عشق پاسداری از حریم ولایت در این سرزمین ولایتمدار و تنها شیعهخانه این کره خاکی انجام دادند و به جان خریدند و با دادن شهدا و مجروحین بسیار و شنیدن توهینهای فراوان از سوی دستگاه تبلیغاتی دولت قاجار و وابستگان آنان، هزینه این عشق و ارادت را پرداختند، اما نام خود را در تاریخ این سرزمین ماندگار کردند.
یکی از واقعیتهای تلخ این جنگ، نفوذ دشمن در ردههای سیاسی و فرماندهی و مخالفتهای بعضی از مقامات سیاسی و ضعف و خیانت عوامل داخلی و دیدارهای پنهانی با دشمنان و خالی کردن پشت مجاهدین و به قربانگاه فرستادن آنها توسط نیروهای دولتی بود که متأسفانه به شهادت جمع کثیری از مجاهدین دلیر منجر شد. سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ.
برای دریافت تفصیل این مقاله و منابع آن رجوع شود به:
کتاب «تلامذه السید المجاهد»
و مقالات: «فعالیتهای فرهنگی و سیاسی سیدمجاهد»
«نقش مرجعیت شیعه در جنگهای ایران و روس»
«العلماء المجاهدون المرافقون السید المجاهد فی حرب ایران و الروس سنه ۱۲۴۱ ق»
«اجازات السید محمد المجاهد»
«السید المجاهد و تعامله مع تلامذته»
«الآیه الباهره فی ترجمه السید محمد مهدی الطباطبائی الحائری».